35


فردا اولین روز دانشگاست 

حس و حالم برخلاف همه شبیه اولین روز اول دبستانیا نیس 

بیشتر شبیه همون وقتیه که قرار بود برم دبیرستان جدید. یه جای ناشناخته با همون ساختمون آجری بدترکیب !

اولین روز مدرسه ها واسه کلاس اولیا یه حال خاصی داره . احتمالا حتی همون دختر بچه نق نقویی که نمیتونست از مامانش برای چند ساعت جدا بشه هم دیگه یه کوچولو شوق و ذوق داشته ...وقتی میای دبیرستان اما دیگه از اون شور و هیجان خبری نیست... دیگه اونقدر بزرگ شدی که همه چیز برات رنگ روزمرگی بگیره ...

میدونی قراره با یه جای جدید آشنا شی که روز بعدش باید تکرارش رو تحمل کنی 

اولش کلی امید داری که درسا جالبن و میتونی ازشون لذت ببری... معلما درست همون ادمایین که درکت میکنن و تو فقط باید درس بخونی تا رویاهات محقق بشن...

دبستان راهنمایی دبیرستان...دانشگاه. امیدی حاصل تکرار...تکرار حرف ها

حس بدبینی جوری حس خوشبینی رو به زمین میزنه که ناخواداگاه به من القا میکنه در اصل چیزی جز  واقع بینی نیست. واقع بینی انگار بهمون میگه گیر افتادیم. توی یه گردباد و هیچ راه دیگه ای نیس که با چرخ دیگران نچرخیم

فردا اولین روز دانشگاست. اما به راستی چه کاری ازم بر میاد؟

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

34

امشب هزاران اشک ریختم فقط برای تو

کاش میشد بدانی همه وجودم برایت تا چه حد غمگین است

از طرف من ببخش که دنیا آنقدر بیرحم است که جز ویرانه ای از امید کوچک ات چیز دیگری باقی نخواهد ماند...

ببخش...

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

33

در گرگ و میش صبح، پشت میز یکی از کافه های کثیف و ارزان قیمت نشسته بودم و انتظار میکشیدم روزی دیگر حاصل ِتناسخِ دیروزم دوباره برایم متولد شود . همزمان با به گوش رسیدن صدای گرم موسیقی دریافتم که روزم آغاز شده. موسیقی حس گرم و شیرینی در فضای سرد کافه می پراکند و ناخوداگاه القا میکرد که حتی برای چند ثانیه هم که شده نباید فرصت لذت بردن از زندگی را از خود دریغ کرد...هیچ چیز اندازه لذتی که با تمام وجود لمس میشود حقیقتی ندارد و چه بسا تناسخ روزهایم فقط پرداخته ی ذهنم و در حقیقت دروغی واهی باشد...

۱ نظر ۰ موافق ۱ مخالف

32

و خاک وجودش را بر شک ها اثبات نمود 

آن گاه که بوی زندگی از خاک در فضا پراکنده شد

درست چند ثانیه پس از خیس شدن دست ها و صورتمان...

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

31

خواستم حقیقتم را پیدا کنم

آدمها اما

همه چراغ های شهر را کُشتند

در تاریکی هرگز سایه ای برای یافتن نخواهد بود


۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

30

امشب خواهیم ایستاد همچون قهرمانان...

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

29


به امید سی امین پست...

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

28

در میان افسانه ها و داستانهایی که تا کنون خوانده ایم و برایمان تعریف شده، شاید فرصت تجربه هیچ کدام را جز در ذهن خویش نیافته باشیم. و همان برایمان کافیست چرا که داستان زندگی خود به تنهایی  تلخ تر از همه آنهاست.

گهگداری که زندگی به یک مسیر تعبیر میشود باید خندید

چرا که در مسیر زندگی علاوه بر فقدان هر گونه بازگشتی ، ماندنی نیز وجود ندارد.

یا باید به سمت جلو ادامه داد یا که به جای ماندن ، محو شد...تعلیقی میان زندگی و پایان بخشی به آن،  آن هم توسط خود...

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

27

I wish something happened to save me 

I'm tired of temporary happiness

They finish as soon as you start feeling them

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

26

تجربه معاشرت با کلیشه ها اخیرا به من ثابت کرده که اگر قرار است دستانم تکان بخورد، بهتر است به جای این که سمت دهانم برود ، گوش هایم را دو دستی بچسبد البته قبل از اینکه تمام کلماتشان  را به خوردت بدهند ...در غیر این صورت آیا جز استفراغی آن هم شامل تمام محتویات شنیده شده ، چیز دیگری از من بر می آید؟ 

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
اندکی روزمرگی...
کمی از :
کتاب و ادبیات
موسیقی
سینما
و...
آخرین مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان