25

میدانی؟ گاهی وقت ها فکر میکنم اگر خدا هم تنبلی را نمی آفرید من یکی آنقدر خسته بودم که به تنهایی شبانه روز روی آفرینشش کار میکردم...

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

24

Did you lose what won't return?
Did you love but never learn?
The fire's out but still it burns
And no one cares, there's no one there
Did you find it hard to breathe?
Did you cry so much that you could barely see?
You're in the darkness all alone
And no one cares, there's no one there
But did you see the flares in the sky?
Were you blinded by the light?
Did you feel the smoke in your eyes?
Did you, did you?
Did you see the sparks filled with hope?
You are not alone
'Cause someone's out there, sending out flares
Did you break but never mend?
Did it hurt so much you thought it was the end?
Lose your heart but don't know when
And no one cares, there's no one there
But did you see the flares in the sky?
Were you blinded by the light?
Did you feel the smoke in your eyes?
Did you, did you?
Did you see the sparks filled with hope?
You are not alone
'Cause someone's out there, sending out flares
Someone's out there, sending out flares
Did you lose what won't return?
Did you love but never learn?
But did you see the flares in the sky?
Were you blinded by the light?
Did you feel the smoke in your eyes?
Did you, did you?
Did you see the sparks filled with hope?
You are not alone
'Cause someone's out there, sending out flares
But did you see the flares in the sky?
Were you blinded by the light?
Did you feel the smoke in your eyes?
Did you, did you?
Did you see the sparks filled with hope?
You are not alone
'Cause someone's out there, sending out flares
۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

23

They ganna watch me disepear into the sun....

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

22

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

21

برای رسیدن به آزادی جان دادیم؛
تا حقیقت به ما فهماند که آن
چیزی جز انتخاب بین بد و بدتر نیست.
ما در تمام عمرمان
به حبس ابد در انحصار زندان اختیار 
محکوم بوده ایم...
۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

20

تو را به جای تمام کسانی که دوست نداشته ام دوست میدارم...



پل الوار

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

19

No matter what has happened

And no matter how much we hurt

Anyway , still logic is the most beautiful thing in the world

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

18

و به راستی چرا باید افتخار کرد یا که نالید از آنچه ما در پیدایشش نقشی نداشته ایم؟؟

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

17

میخوام درباره ی فیلمی که دقایقی پیش دیدم بنویسم. 

مزیت گوشه گیر بودن ، خجالتی بودن یا هر ترجمه ای

 که مناسب تر است...اگرچه این فیلم جزو بهترین فیلم هایی 

که این اواخر دیدم به حساب نمی آیدحتی با وجود آن همه

 نقد مثبت و تعریف باید بگویم که کمی هم ناامید شدم

(فیلم بدی نبود اما تصور بسیار بالاتری داشتم ) 

اما بهتری کاری که الان میتوانم در حقش انجام دهم نوشتن

ریویویی است تا از خاطرم پاک نشود.

قبل از تماشا انتظار نسخه دیگری از فیلم بی نظیر و مورد علاقه ام 

Ghost world را داشتم.از همان درام های خاص تین ایجری 

که تمرکزشان سراسر روی نوجوانانی است که گرفتار تنها بودن

 و عدم درک توسط جامعه ای بیگانه با خود اند. باید بگویم این 

فیلم از این نظر شباهت زیادی با گوست ورلد داشت اما من هرگز

 شخصیت های یگانه گوست ورلد علل الخصوص انید (تورا

برچ) را با بنی بشری عوض نمیکنم! 

در تنهایی و خاص بودن انید چیزی نهفته است که ما آن را

 در دیگر فیلم های مشابه نمیبینیم. آن چیز شخصیت تنهای

 نهفته انید در پشت پرده ی چهره یاجتماعی و برونگرای اوست.

شخصیت های تنهایی که ما عادت داشتیم همیشه به درونگرایان

نسبت بدهیم...

چارلی پرکز آو بیینگ وال فلاور هم دوست داشتنیست.

 او از انید کوچکتر است و برخلاف انید که سیل مشکلات هنگام 

فارق التحصیلی اش هجوم می آورند ، بزرگترین دغدغه چارلی 

چگونگی دوام آوردن در دبیرستان جدید است.

شاید هم برای همین من انید را بیشتر دوست دارم که با اون

 هم سن و سال ترم.

اوایل فیلم برایم جذاب تر از بقیه اش بود خصوصا جایی که

 چارلی سر کلاسادبیات است و ظاهرا تنها من و چارلی توانایی

 پاسخ گویی به سوالات معلم را داریم! همان جا حس کردم

 فیلم دارد حال و هوای انجمن شاعران مرده میگیرد اما این طور 

نشد و داستان بیشتر حول روابط دوستانه و رمانتیک چارلی با

 اطرافیانش گذشت. از این نظر هم خوب بود که با وجود تین ایجری

بودن داستان زیاد شاهد عشق های آبکی مثل فیلم بخت پریشان 

(فالت این اور استارز) نیستیم! 

بازی اما واتسون از نکات مطبوع فیلم برایم بود. اولین فیلمی بود

 که اما را خارج از هری پاتر دیدم.

از صحنه های دوست داشتنی فیلم سکانس پایانی بود که من

 را یاد تک تکلحظات نابی انداخت که با دوستانم زندگیم را ساختم

 ...این که ما و این لحظاتتا چه حد نامتناهی است...


۲ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

16

عطش دوستی مان برای هم ، در فاصله ها سیراب نمیشود

ولی باز هم آن هنگام که درون آبی دریای چشمانت هنوز ستاره ای در حال تلالو است، عقب بمان! چون همه چیز برایم سراب میشود 

بدتر از بد که نه آبیست و نه امیدی...


۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
اندکی روزمرگی...
کمی از :
کتاب و ادبیات
موسیقی
سینما
و...
آخرین مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان