هر شب تجاوز به یک خاطره... از هم دریده شدن یک سره....
عدالت....چقدر زیباست این کلمه وقتی حسش میکنم...حتی اگر بر علیه من بوده باشد....
.
.
.
.
#دنیا دار مکافات است!باور کن!
بالاخره بعد از مدت ها خبری از حال هم دیگر گرفتیم...فهمیدن این که دو نفر چقدر میتوانند دور از هم و جدا از کالبد های یکدیگر باشند، اما روحشان مدتهاست که با هم گره خورده ، حس خوبیست! لااقل آدم را از تنهایی در می آورد...! به گمانم ما به همان مدل همیشگی جدا از هم افتادیم اما هنوز چیزی در این میان هست دوری مان را اجتناب ناپذیر کند...به گمانم همان دغدغه هایی که اسمش را نیهلیسم و اگزیستانسیالیست و...گذاشته اند و آدم هایی که با نام کامو،سارتر و کافکا خوانده میشوند.. یک جورهایی میخواهیم خودمان را پر کنیم! ترس از پوچی و نیستی بر سرتا سر وجودمان سایه افکنده و افکارمان تنها امیدیست که میتوانیم با پر کردنش کاری انجام داده باشیم!! سرانجام کارمان هم ختم میشود به یک چیز :همذات پنداری...نتیجه ی خوبیست....لااقل احساس تنهایی نمیکنی!!
.
.
.
.
#محدثه#